































رستوران ایرانی خمره از دل خاطرهها زاده شد. با اشتیاق زندهکردن آیینهایی که آرامآرام از حافظه جمعی ما رخت بربستهاند. بنیانگذاران خمره میخواستند تجربهای خلق کنند که مردم حس آشنایی را دوباره تجربه کنند و خمره را رستوران محبوبشان بدانند. این پروژه برای عاج، سفری استراتژیک به قلب فرهنگ اصیل ایرانی بود، برای ساختن برندی که در هر تجربه، بازتابی زنده از هویت ایرانی باشد.
خلق برند جدید
رستوران
استراتژی برند – هویت کلامی – هویت بصری – فعالسازی برند
تابستان ۹۸

بنیانگذاران خمره در جستوجوی راهی تازه، به سراغ عاج آمدند. خواسته اولیه آنها ساده بهنظر میرسید: رستورانی کوچک، با تجربهای لوکس برای مشتری. اما نتیجه همکاری آنها با دیگر آژانسهای برندینگ، اجرایی نبود؛ استراتژی کلی و از پیش تعیینشده که نه با مقیاس پروژه خمره سازگار بود، نه با ذهنیت و دغدغههای مؤسس آن!
آنچه بهعنوان نقشه راه دریافت کرده بودند، بیشتر شبیه نسخهای عمومی بود که میشد آن را برای دهها برند دیگر هم تجویز کرد، بدون آنکه تفاوتی ایجاد شود. اما آنها آمده بودند تا تجربهای بسازند که با مقیاسی کوچک، اثری متمایز بر جا بگذارد.
مأموریت ما از همین نقطه آغاز شد.
با درک عمیق ماهیت خمره، چالشهای واقعی کمکم خودشان را نشان دادند. اولین چالشی که برای خمره وجود داشت، بازار شلوغ صنعت رستوران و رقابت سخت بود. چطور میتوان در صنعتی تا این اندازه شلوغ و پررقیب، با مقیاسی کوچک، جایگاهی مؤثر و بهیادماندنی ساخت؟
این همان مسئلهای بود که ما در عاج برای حل آن وارد شدیم؛ با طراحی مسیری اختصاصی که خمره را به انتخاب اول مشتریان خاصپسند تبدیل کند.


برای کشف جهان درونی برند، به دنیای تجربه زیسته بنیانگذار خمره سفر کردیم. با سلیقه شخصی، دیدگاه و جهانبینی منحصربهفرد او آشنا شدیم. از خاطرات شخصی و سبک زندگی تا سلیقه غذایی و دغدغههای فرهنگی او، هر جملهاش سرنخی برای پژوهش ما بود.
گام بعدی، نوبت بررسی میدان بازی بود. بسیاری از بازیگران این صنعت، مسیری مشابه را در پیش گرفته بودند. رقابت سنگین و عطش دیدهشدن، آنها را به سمت منوهایی سوق داده بود که بیشتر از آنکه بازتابی از هویت باشند، دنبالهرو ترندهای جهانی بودند. منوهای ایتالیایی با پاستاهای رنگارنگ، غذاهای کرهای با سسهای تند و عجیب، بشقابهای چینی با نودل و سوشی، ساندویچهای آمریکایی و ترکیبهای بیمرز… اینها به قالبهایی امن و امتحانشده تبدیل شده بودند. در نگاه اول، تنوع دیده میشد، اما درواقع، تکرار فرمهایی است که ارتباطی با فرهنگ مخاطب ندارند و بهدلیل عرضه گسترده، به انتخاب پیشفرض بازار تبدیل شدهاند.
ما دریافتیم گمشده این مسیر، هویت و فرهنگ ایرانی است. جای خالی یک تجربه اصیل که ریشه در خاطرهها دارد، کاملاً احساس میشد. و همین نگاه، بنیان تصمیمهایی شد که در مرحله استراتژی شکل گرفتند.
آنچه در این فاز توسط عاج انجام شد:

در فاز پژوهش خمره کشف کردیم، آنچه در ناخودآگاه مخاطب گم شده است، لذتی فراتر از طعم غذاها است. در فرهنگ ایران، غذا بخشی از تجربه زندگی انسانها تلقی میشود. اما در شتاب بیوقفه زندگی شهری و مدرن، این آیین آرامآرام از حافظه جمعی ما پاک شده است. پس مأموریت خمره را یادآوری این تجربه تعریف کردیم.
برای بازآفرینی این تجربه، در حافظه فرهنگی ایران کاوش کردیم؛ جایی که میزبانی صرفاً در پذیرایی خلاصه نمیشد.، بلکه مسئولیتی برای ساختن تجربهای گرم، انسانی و ماندگار برای مهمانان به شمار میرفت. در همین راستا، ایدهای متولد شد که خمره را به احیاگر این آیین بدل کرد: «خمره، رستورانی ایرانی.»
این ایده، نقطه اتصال میان روحیه میزبانی بنیانگذار خمره، هویت اصیل ایرانی و نیاز نادیدهگرفتهشده مخاطب بود. اما برای اینکه صرفاً یک ایده باقی نماند، آن را به قطبنمای تمام تصمیمهای استراتژیک برند تبدیل کردیم. همه چیز در خمره بازتابی از شأن میزبانی اصیل و ایرانی بود. شخصیت برند نیز بر مبنای همین ایده شکل گرفت و خمره تصویری از میزبان امروزی شد. در خمره، فرهنگ ایرانی را در مرکز روایت برند قرار دادیم و هر جزئی از تجربه برند، بازتابی از زیست معاصر یک رستوران ایرانی است.
آنچه در این فاز توسط عاج انجام شد:


برندهایی که فرهنگ یک ملت را روایت میکنند، کلامشان باید بازتاب هویت فرهنگی آنها باشد. ما به واسطه شخصیت خمره، لحن و صدایی برای برند طراحی کردیم که برازنده میزبان اصیل ایرانی باشد.
برای حفظ انسجام لحن و صدای برند، مجموعهای از واژگان را مطابق با شخصیت خمره انتخاب کردیم. واژههایی که خاطرهای را زنده میکنند، رسمی را احیا میکنند و پلی میان گذشته و امروز میسازند. ما این واژهها را از دل تاریخ بیرون کشیدیم، غبار فراموشی را از آنها زدودیم و دوباره روی سفره نشاندیم. همین رویکرد، مسیر طراحی منو و نامگذاری غذاها را نیز شکل داد. نام هر غذا، یادگار طعمها و ذائقه اقلیمهای گوناگون ایران است: چکدرمه تحفه سرزمین اسبها، قلیهمیگو تحفه اقلیم بیادعا، کالجوش از نصفجهان و کلمپلو از دیار حافظ.
ما داستان برند را بهگونهای روایت کردیم که مخاطب بتواند در آن، هویت فرهنگی – اجتماعی خودش را در این داستان پیدا کند و با خمره احساس نزدیکی کند. صدای برند باید در همهجا، از بستهبندی غذا و گرافیک محیطی تا صفحه اینستاگرام و حتی پلتفرم اسنپفود، یکپارچه و قابلتشخیص باشد. برای تحقق این یکپارچگی، سیستم جامع هویت کلامی برند را طراحی کردیم؛ سیستمی که شامل جملات معرفی برند، شیوه نگارش توضیحات منو، لحن خوشآمدگویی و پذیرایی، پاسخگویی به پیامها و تنظیم دعوتنامهها بود. این چارچوب، تضمینکننده حفظ هویت برند حتی در گذر زمان و تغییر شرایط است.
آنچه در این فاز توسط عاج انجام شد:


فرهنگ ایرانی، هویت بصری دقیق و ساختارمندی دارد که آن را از دیگر فرهنگهای دنیا، متمایز میکند. ما باتوجه به ایده بزرگ و استراتژی خمره، از المانهای بصری فرهنگ خودمان استفاده کردیم. هویت بصری خمره، سفرهای است گسترده از رنگ و نقش ایرانی که فراتر از طعم، خاطرهای ماندگار و آیینی از میزبانی را پیش چشم میگذارد.
لوگوی خمره را با الهام از ساختارهای معماری ایرانی طراحی کردیم. فرم ششضلعی در مرکز لوگو تداعیکننده ثبات، انسجام و هندسهای معنادار است که در تزئینات سنتی ایران، مانند کاشیکاریها بسیار دیده میشود. فرمهای اشکی چهارگوشه، احساس دعوت را تداعی میکنند؛ گویی چهار دروازه برای ورود به یک تجربه هستند. برای تایپوگرافی برند، خط نستعلیق را انتخاب کردیم که ریشه در زیباییشناسی ایرانی داشته باشد و برای مخاطب امروز نیز، خوانا و ساده باشد.
پالت رنگی خمره، قصهای از خانههای قدیمی است. فیروزهای، رنگ خنک کاشیها و کرم و خاکی، گرمای زمین، دیوارهای خشتی و صمیمیت خانههای قدیمی را زنده میکند. رنگ طلایی، نشان شأن و منزلت مهمان و بزرگواری میزبان است.
در طراحی خمره، عناصر بصری صرفاً نقش تزئینی نداشتند. ما به سراغ طراحی یک زبان تصویری رفتیم، نه مجموعهای از اشکال پراکنده. هر المان گرافیکی، از خطوط تکرارشونده تا نقشمایههای الهامگرفته از معماری و سفالگری ایرانی، بخشی از یک سیستم توسعهپذیر و پویا بود که میتوانست در ابعاد مختلف برند رشد کند. آیکونگرافی برند نیز از همین منطق پیروی کرد. ما برای روایت مفاهیم کلیدی در منو، تجربه کاربری و تعاملات دیجیتال، مجموعهای از آیکونها طراحی کردیم که ردپایی از فرمها و ساختارهای سنتی ایرانی را با خود دارند. این رویکرد کمک کرد تا خمره، حتی در سکوت تصویر، همچنان به زبان فرهنگ ایرانی سخن بگوید.
آنچه در این فاز توسط عاج انجام شد:







فعالسازی، لحظهای بود که روایت ساختهشده برای خمره جان گرفت و از استراتژی روی کاغذ، به تجربهای واقعی بدل شد. هویت برند در کوچکترین جزئیات رستوران جاری شد؛ از بستهبندیها، ظروف و منوها تا چیدمان میزها، همه در خدمت ساختن تجربهای یکپارچه از «رستوران ایرانی» بودند. حتی زمان انتظار مشتریان هم به فرصتی برای لمس فرهنگ ایرانی تبدیل کردیم؛ مجموعهای از بازیهای بومی مانند چپکی، اسموفامیل، دوز ایرانی، و نقطهخط طراحی کردیم.
در فضای دیجیتال نیز، هویت خمره حضوری پررنگ داشت. طی شش ماه، تولید مداوم محتوای تصویری و ویدیویی، همراه با طراحی یکپارچه یونیفرم پیج و نامگذاری خلاقانه هایلایتها، بستری ساختیم که روایت برند در اینستاگرام زنده و منسجم دنبال شود. . مثلا برای نامگذاری هایلایتهای اینستاگرام خمره، واژههایی را برگزیدیم که بخشی از داستان برند باشند. «آوازه خمره» روایتی است از آنچه درباره خمره گفته میشود، «عیار خمره» سنجشی از کیفیت و هویت، «وصفنامه» دریچهای به معرفی برند، و «خوراکنامه» بازتابی از منوی خمره است.
داستانسرایی قلب تپنده روایت دیجیتال خمره بود. ما برای هر غذا، یک قصه ساختیم؛ قصهای درباره ریشه، طعم و اقلیم آن غذا و همین قصهها بودند که اشتیاق تجربه خمره را در دل مخاطبان برمیانگیختند.
آنچه در این فاز توسط عاج انجام شد:
















خمره از همان ابتدای فعالیتش، مشتریان وفادار خود را پیدا کرد.
هویت متمایز و اصیل خمره باعث شد، این رستوران  به راحتی از رقبا متمایز شود و در کوتاهترین زمان ممکن به انتخاب اول مشتریان خاصپسند تبدیل شد. تجربه ملموس فرهنگ و آیین ایرانی، خاطرهای عمیق در ذهن مشتریان ثبت کرد و پایه وفاداری آنها را از همان ابتدا شکل داد.

